آوازه دلهای شکسته
2 / 9 / 1392برچسب:شعر راز گل شقایق, :: 17:25 ::  نويسنده : هادی MB       

شقایق


شقایق گفت :با خنده

نه بیمارم، نه تبدارم

اگر سرخم چنان آتش

حدیث دیگری دارم

*

گلی بودم به صحرایی

نه با این رنگ و زیبایی

نبودم آن زمان هرگز

نشان عشق و شیدایی

*

یکی از روزهایی که....

زمین تبدار و سوزان بود

و صحرا در عطش می سوخت

*

تمام غنچه ها تشنه

ومن بی تاب و خشکیده

تنم در آتشی می سوخت

*

ز ره آمد یکی خسته

به پایش خار بنشسته

*

و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود

ز آنچه زیر لب می گفت

شنیدم سخت شیدا بود

*

نمی دانم چه بیماری

به جان دلبرش

افتاده بود-اما-

*

طبیبان  گفته بودندش

اگر یک شاخه گل آرد

ازآن نوعی که من بودم

*

بگیرند ریشه اش را و

بسوزانند

*

شود مرهم

برای دلبرش آندم

شفا یابد

*

چنانچه با خودش می گفت

بسی کوه و بیابان را

بسی صحرای سوزان را

به دنبال گلش بوده

ویک دم هم نیاسوده

*

که افتاد چشم او ناگه

به روی من

بدون لحظه ای تردید

شتابان شد به سوی من

*

به آسانی مرا

با ریشه از خاکم جداکردو

به ره افتاد......

واو می رفت و....

من در دست او بودم

واو هرلحظه سر را

رو به بالاها

تشکر از خدا می کرد

*

پس از چندی

هوا چون کوره آتش

زمین می سوخت

و دیگر داشت در دستش

تمام ریشه ام می سوخت

*

به لب هایی که تاول داشت

گفت:اما چه باید کرد؟

در این صحرا که آبی  نیست

به جانم هیچ تابی نیست

*

اگر گل ریشه اش سوزد

که وای من

برای دلبرم هرگز

دوایی نیست

واز این گل که جایی نیست

*

خودش هم تشنه بود اما!!

نمی فهمید حالش را

*

چنان می رفت و

من در دست اوبودم

وحالامن.....

تمام هست اوبودم

*

دلم می سوخت

اما راه پایان کو ؟

نه حتی آب

نسیمی در بیابان کو ؟

*

و دیگر داشت در دستش

تمام جان من می سوخت

*

که ناگه

روی زانوهای خود خم شد

دگر از صبر اوکم شد

دلش لبریز ماتم شد

*

کمی اندیشه کرد- آنگه -

مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت

نشست و سینه را

با سنگ خارایی

*

زهم بشکافت

زهم بشکافت

*

اما ! آه ! !

صدای قلب او گویی

جهان را زیرو رو می کرد

زمین و آسمان را

پشت و رو می  کرد

و هر چیزی که هرجا بود

با غم رو به رو می کرد

*

نمی دانم چه می گویم ؟!

به جای آب خونش را

به من می دادو

بر لب های او فریاد

*

بمان ای گل

که تو تاج سرم هستی

دوای دلبرم هستی

بمان ای گل

*

ومن ماندم

نشان عشق و شیدایی

و با این رنگ و زیبایی

ونام من شقایق  شد

گل همیشه عاشق ش

 
 

 
 


13 / 11 / 1391برچسب:, :: 10:45 ::  نويسنده : هادی MB       

         ای عشق مددکن که به سامان برسیم

                چون مزرعه تشنه به باران برسیم

                       یامن برسم به یار،یا یار به منن

                             یاهردو بمیریم وبه پایان برسیم



9 / 11 / 1391برچسب:, :: 20:48 ::  نويسنده : هادی MB       



8 / 11 / 1391برچسب:, :: 13:17 ::  نويسنده : هادی MB       

روزگاری مثل گل ماهم نگاری داشتیم

                    این چنین خارنبودیم،اعتباری داشتیم

ای که مارادیده ای در زمستان باپشت خم

                    این زمستان را مبین ماهم بهاری داشتیم



8 / 11 / 1391برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : هادی MB       

 

من آهنگ غریبه روزگارم...       

               غم در انتهای سینه دارم...

                        تمام هستیم یک قلب پاک است    

                                     که آنرا زیرپایت میگذارم....

 



صفحه قبل 1 صفحه بعد

 
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ واسه کسایی که تجربه یه عشقه تلخ و داشتن و درک میکنن یه دل شکسته چی میکشه کساییکه این دردو داشتن عضوشن
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوازه دلهای شکسته و آدرس delshekaste-mb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید